واکاوی فرآیند صیرورت/ شدن در بخش اساطیری شاهنامه (با تکیه بر شخصیت جمشید و ضحاک) از منظر ژیل دلوز
کد مقاله : 1133-CPLLR
نویسندگان
فاطمه پیرهادی *1، سیدعلی قاسم زاده2
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه امام خمینی (ره)- قزوین
2استاد تمام داشنگاه بین المللی امام خمینی (ره)- قزوین
چکیده مقاله
شاهنامه از جمله مهم‌ترین آثار کهن فارسی است که افزون بر ارزش ادبی، با خلق زمینه‌ای منسجم برای ظهور و بروز اسطوره‌ها و روایات برجستۀ ایران زمین، منبعی ارزشمند از میراث مشترک و کهن ایرانیان فراهم آورده که خوانش آن با شیوه‌های جدید علمی می‌تواند سبب بازاندیشی در جنبه‌های مغفول‌ماندۀ آن و راهگشای کشف مفاهیم جدید متناسب با شرایط و زمانۀ جدید، از کنه مفاهیم کهنۀ آن باشد. همان طور که ژیل دلوز متفکر شهیر پساساختارگرا به ادبیات و فلسفه می‌نگریست و معتقد بود متون ادبی نه تنها بازتاب‌دهندۀ شرایط تاریخی- اجتماعی هستند‌، بلکه در فرآیندی پیوسته از صیرورت قرار دارند که به واسطۀ خوانش‌های متفاوت، معانی متغیری می‌یابند. به همین خاطر این پژوهش در تلاش بوده تا با استفاده از نظریات دلوز و همکار روانکاوش، فلیکس گاتاری، از چشم‌اندازی تازه به واکاوی روند «شدن» در داستان دو شخصیت از برجسته‌ترین شخصتی‌های بخش اساطیری شاهنامه بپردازد. طبق یافته‌های این جستار، اسطوره‌ها و متون کهن تا حد زیادی قابلیت تحلیل با آرای قرون اخیر، به‌ویژه نظریات پساساختارگرا را دارند و شخصیت‌های اسطوره‌ه‌ای همچون جمشید و ضحاک نیز به اندازۀ شخصیت‌های ادبیات پست‌مدرن از ساختاری ریزوماتیک در فرآیند «شدن» برخوردار هستند.
کلیدواژه ها
شاهنامه، اسطوره، ژیل دلوز، جمشید، شدن
وضعیت: پذیرفته شده